تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

تنهائی های ما

عبور باید کرد و همنورد افقهای دور باید شد

رسیدن

هوالعزیز 

 

 

 

من اینجام 

ایستاده در مقابلت 

رسیدنم بخیر 

 

 

 

شقایقت

نظرات 3 + ارسال نظر

تا سینه ی سینایی ام دریای راز است
شرح غم بی هم زبانی ها دراز است

سنگ صبور من نگاه ابی توست
چشم خروشانت تلاطم های راز است

دلواپسی هارا کجا بنویسم امشب
یک مثنوی "هفتاد من "کاغذ نیاز است

از انتظار اسوده سازد چشم مارا
پیغمبر چشمت اگر مردم نواز است

در باور من یک حقیقت بیشتر نیست
غیر از نگاهت هرچه میبینم مجاز است

گردد شکوفا در سلامت غنچه ی مهر
خورشید ایمان پیش رویت در نماز است

لطفی که میریزد ز شعرم بی سبب نیست
اندیشه هایم از خیالت غرق ناز است

موی تو چون خاکستر ما دست باد است
تقدیر " اتش " تا ابد سوز و گداز است

[ بدون نام ] یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:21 ب.ظ

سلام بانو
تولد دلت مبارک

یه مرحوم از یاد رفته؟! دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:31 ق.ظ

با اینکه عکس نمایش داده نشد،! اما حال که رسیدی:

من رشته محبتت رو پاره می کنم

شاید گره خورد و به تو نزدیکتر شوم...

آری .. رسیدنت بخیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد