به نام عشق
.
.
.
.
دلم دیوانه بودن با " تـــــو " را می خواهد ...
.
.
.
.
.
شقایقی
به نام عشق
.
.
.
.
امروز دوباه تمام فکر و ذهنم به همراه تمام جسم و جانم به سمت شمس تو پرواز می کنه
وقتی تا بدین اندازه دلتنگی برای حجمت به سراغم میاد, عجیب هزاران برابر دلتنگ " تــو " میشم
نمیدونم , واقعا نمیدونم ... دیگه تشخیص این دلتنگی از قدرت من خارجه.
دلتنگ میشم, دنیا و زمان و بودنم به هم میریزه , تمام ذرات تنم بر بودنم احساس بیقراری می کنه, طلبی بیکران منو در هم می پیچه, مطلوب اونقدر در برابرم وسیع و بیکران میشه که دیگه چشم هام جز او نمی بینه, که دیگه نمی تونم بودنمو تحمل کنم, حس می کنم در درونم گیر افتادم . مطلوب اونقدر کشش و جاذبه داره , من اونقدر اون روطلب می کنم و دلتنگ درآمیختن با اون هستم که همه هست ها برام بی معنی میشن که جز به سمت اون رفتن هیچ چیز نمی خوام ...
این عطش رو می خوام با دیدن حجم و شمست آروم کنم که نمیشه , به هستی چنگ میزنم تا قطره ای به کام بگیرم اما نمیشه ... عطشم عمیق تر , مطلوبم وسیع تر میشه
درون سینه ام تهی شده , نفس هام به شماره افتاده ...
...من برای به کام گرفتن تو , درون خودم گیر افتادم...
.
.
.
شقایقی
به نام عشق
.
.
.
.
صبوری ... صبوری ...
به آن اندازه تو را به کام گرفته ام و با بودنم عجین گشته ای ,
که دیگر نمی دانم , پیوسته این تویی که مرا در این عاشقی می آزمایی یا من تو را؟؟
.
.
.
.
شقایقی
به نام عشق
.
.
.
.
خودت میدونی , من هم با تمام ذرات تنم بر اون آگاهم
"دست هات زندگی من رو به دست گرفتن این روزها "
.
.
.
.
شقایقی
به نام عشق
.
.
.
.
.
دلم سرشار و مست و خراب است ... خرابم خراب , چون صبحی ابری و پائیزی و گرفته ... دنیا دنیا اشک و فریاد و ناله در درون دارم ... در دلم ابری های تیره و عاشق فریاد می کشند, نعره می زنند و ساعتها درونم را به سیلاب می برند ... گویی خویشتنم در خویشتنم به جستجوی جوابی آواره است ... گویی در پاسخی آشکار ,به دام افتاده باشم ...
میان این سیلاب و طوفان چگونه بیابمت ای قطره معرفت, ای جواب به تمام سئوالات بی پاسخم... چگونه تو را به جام بریزم , به کام بگیرم ... دست دراز کن از این هویدایی و قلبم را به طعمی تازه از خویشتنت میهمان کن
.
.
" آدم وقتی گذاشت اهلیش کنن بدون شک خودشو به این خطر انداخته
که کارش به گریه کردن بکشه"
.
...من جان و تن به این اهلی بودنم سپرده ام که اینگونه دلم روزهاست در دلش می بارد ...
... دوستت دارم ...
.
.
.
شقایقی