به نام عشق
.
.
.
عشق از اول سرکش و خونی بود
تـــا گریــزد هرکــه بیـــرونی بـــود
.
.
.
.
.
شقایقی
به نام عشق
گفتمت از این بی انتهایی بودنت, لختی کوتاه بیرون بیا
به قدر یک نگاه سیر , تمام قد
حجم بگیر و در کنارم بنشین
...
تو حجم می گیری, در برابرم مینشینی و از خود سخن می گویی
دلم را با خود به خانه ات می بری
مرا چهل روز در حسرت دیدار دوباره ات پس می زنی
.
.
چهل روز است نشسته ام روبروی دلم ... بی سخنی
چهل روز است نشسته ای روبروی دلم ... بی سخنی
.
.
من عاشق شده ام ... عاشق به حجمی که گرفته ای
.
شقایقی
به نام عشق
این چه بازییه ؟؟؟
من جان کلامت رو نمی فهمم این روزها ...
رحمتی عطا کن تا دریابمت ...
شقایقی
به نام عشق
چه بینهایت است داشتن دلبری که بر تمام شوق دیدار و رنج فراقش در درونت آگاه است
چه زیباست داشتن محبوبی که تنها محبوب تمامی دنیای های دیده و نادیده من است
چه خوشبختم که دل بر زلف تو گره زدم و دل بر باد دادم ....
چه سعادتمندم که معشوق من " تـویـی "
... دوستت دارم ...
شقایقی