هوالعزیز
" تــــــــو" از پس نا پیداترین لحظه ها ظهور می کنی
به یکباره می آیی , تمام حجم بودن را تسخیر می کنی
نفس را به شماره , زندگی را از لحظه می اندازی
جرعه ای به جام می ریزی و ... نهان می شوی
من همیشه لبریز و تهی از "تـــــــو" ام
شقایقی
هوالعزیز
قلم به دست می گیرم تا "تو "را با خود تجربه ای تازه کنم
اما کلمات از درگاه تو سرافکنده باز می گردند , واژه ها خجل
شقایقی