هوالعزیز
اون روز که از سفر برمی گشتیم، وقتی که روی زمینهای شور و ترک خورده کنار جاده سرخیه شقایق رو دیدم جا خوردم. رنگ سرخش روی سفیدی شوریه زمین بینهایت زیبا بود .
رو کردم به تو و ازت پرسیدم:
راستی کدوم شما عاشق ترید؟؟ شقایق یا تو؟؟
با لبخندی به لب گفتی:
وقتی که اولین مخلوقم عاشقم شد، اولین شقایق هم در زمین روئید
حالا سالها میگذره و من دشت به دشت مخلوقاتی دارم که عاشقم هستن ، دشت به دشت شقایق هایی دارم که عاشقشون هستم
من و شقایق یکی هستیم . معنای عشقیم
عشق جا و مکان نمی شناسه . هرجائیه . مثل شقایق که هیچ جا و مکان خاصی برای روئیدن نداره. هر گوشه و کناری رو عاشق می کنه. به اسارت گلدن نمیره . اگه اونو با خودت ببری چند گامی بیشتر همراهت نمیاد. پر پر میشه
عشق مثل شقایقه . هیچ گاه اسارت رو نمی شناسه. آزاده . رهاست . برای همینم نماد عشقه. نماد منه.
مرا در آزادی بجوئید . در رهایی . در پرواز
مرا برگ به برگ جستجو کنید. شاخه به شاخه
مرا قطره به قطره احساس کنید
مرا باد به باد سفر کنید
با من به اوج آسمان بیائید و در نهایت پرواز اوج گیرید.
در بهار مرا هر لحظه ببوئید و نفس بکشید
من همانجایم . هرجا که تو هستی . چشم ببند تا مرا ببینی
شقایقی